کد مطلب:95263 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

منطق نهج البلاغه











منطق نهج البلاغه در باب حق و عدالت، بر این اساس است. اینك نمونه هائی در همین زمینه:

در خطبه 207 كه قبلا قسمتی از آنرا نقل كردیم چنین می فرماید:

«اما بعد فقد جعل الله لی علیكم حقا بولایة امركم و لكم علی من الحق مثل الذی لی علیكم، والحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف، لا یجری لاحد الا جری علیه و لا یجری علیه الا جری له»

خداوند برای من به موجب اینكه ولی امر و حكمران شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من همان اندازه حق است كه از من بر شما. همانا حق برای گفتن، وسیعترین میدانها و برای عمل كردن و انصاف دادن، تنگترین میدانها است. حق به سود كسی جریان نمی یابد مگر آنكه به زیان او نیز جاری می گردد و حقی از دیگران بر عهده اش ثابت می شود، و بر زیان كسی جاری نمی شود و كسی را متعهد نمی كند مگر اینكه به سود او نیز جاری می گردد و دیگران را درباره او متعهد می كند».

چنانكه ملاحظه می فرمائید، در این بیان همه سخن از خدا است و

[صفحه 140]

حق و عدالت و تكلیف و وظیفه، اما نه به این شكل كه خداوند به بعضی از افراد مردم فقط حق اعطاء فرموده است و آنها را تنها در برابر خود مسؤول قرار داده است، و برخی دیگر را از حقوق محروم كرده آنان را در مقابل خودش و صاحبان حقوق، بی حد و نهایت مسؤول قرار داده است و در نتیجه عدالت و ظلم میان حاكم و محكوم مفهوم ندارد.

و هم در آن خطبه می فرماید:

«و لیس امرؤ و ان عظمت فی الحق منزلته و تقدمت فی الدین فضیلته بفوق ان یعان علی ما حمله الله من حقه، ولا امرؤ و ان صغرته النفوس و اقتحمته العیون بدون ان یعین علی ذلك او یعان علیه».

هیچكس (هر چند مقام و منزلتی بزرگ و سابقه ای درخشان در راه حق و خدمت به دین داشته باشد) در مقامی بالاتر از همكاری و كمك به او در اداء وظایفش نمی باشد و هیچكس هم هر اندازه مردم او را كوچك بشمارند و چشمها او را خرد ببینند در مقامی پائین تر از همكاری و كمك رساندن و كمك گرفتن نیست.

و نیز در همان خطبه می فرماید:

«فلا تكلمونی بما تكلم به الجبابرة و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ عند اهل البادرة و لا تخالطونی بالمصانعه و لا تظنوا بی استثقالا

[صفحه 141]

فی حق قیل لی و لاالتماس اعظام لنفسی، فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه كان العمل بهما اثقل علیه فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشوره بعدل».

با من آنسان كه با جباران و ستمگران سخن می گویند سخن نگوئید؛ القاب پر طنطنه برایم به كار نبرید، آن ملاحظه كاریها و موافقتهای مصلحتی كه در برابر مستبدان اظهار می دارند، در برابر من اظهار مدارید؛ با من به سبك سازشكاری معاشرت نكنید، گمان مبرید كه اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین آید و یا از كسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم كند كه هر كس شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگین آید عمل به حق و عدالت بر او سنگین تر است پس از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نكنید.

[صفحه 142]


صفحه 140، 141، 142.